نسل من نسل بی پناهی بود (به رهی کاوه)
بوی باران و بوی دلتنگی، بوی این کوچه های دم کرده
دست بردار! راحتم بگذار! اسب وحشی دوباره رم کرده
اسب وحشی دوباره رم کرده، تا صدایم به گوش تو برسد
تا بگویم که زنده ام هر چند، زیر انبوهِ گندِ کرم و جسد
تا بگویم که نسل من زنده است، گر چه اندوهبار و غمگین است
تیشه بردارم و به تو برسم، کوه کندن همیشه شیرین است
بنشین، گوش کن، دلم تنگ است، این صدا جاری است تا به ابد
گوش کن داستان نسل مرا، داستانی که گریه می طلبد
نسل من نسل بی پناهی بود، نسل باروت و بمب و خمپاره
نسل آژیر ممتد قرمز، نسل مأیوس، نسل آواره
دست وا کن! بکش در آغوشم! تکه تکه شده تمام تنم
بو بکش تا به حرف من برسی، بوی باروت می دهد بدنم
نسل من نسل کافه های شلوغ، نسل سیگار و قهوه و الکل
نسل گندیده توی پستوها، نسل محروم از آستانه ی گل
نسل من نسل خودکشی و طناب، نسل تابوت، نسل مرگ اندیش
نسل یک قرن خون و خونریزی، نسل یک عمر دلهره، تشویش
نسل من نسل سیلی و خفقان، نسل سانسور، نسل شب نامه
خو گرفته به برده بودن خویش، زیر یوغ خدای خودکامه
حق بده که بترسم از دوزخ، از خدایی که مثل چنگیز است
به من و نسل من قبولاندند که خدا ترسناک و خونریز است
گفته بودی که عاشقی زیباست، گفته بودم که عاشقی سخت است
باورم کن که عاشقت بشوم، نسل بی عشق نسل بدبخت است
دست بردار! نگو سکوت کنم! حرف هایم اگر چه تلخ و گس است
به من و نسل من قبولاندند، عشق یک روی دیگر هوس است
***
باز باران و بوی دلتنگی، باز هم کوچه های دم کرده
اسب سرخی کنار یک گودال، با تنی زخمی و ورم کرده
دوم شهریور ماه 1392