مقدمه
زندگی در عین حال که از وجهه ای تراژیک
برخوردار است، رویه ای کُمیک نیز دارد. انسان همان گونه که درد می کشد و ناکام می
ماند، می تواند به دردها و ناکامی هایش به دیده ی تمسخر بنگرد و با صدای بلند در
میان هق هق هایش، قهقهه بزند. زندگی آمیزه ای از اشک و لبخند است و سعادتمند کسی
است که به هر دو رویه ی زندگی آگاه باشد. مطلبی که در ادامه با عنوان «جریان شناسی
شعر معاصر» خواهم نوشت، نوشته هایی است که با نگاهی طنزآمیز به شعر معاصر و
جریانات آن خواهد پرداخت تا دو ساحت تراژیک و کُمیک این مسأله را به هم پیوند دهد.
بدیهی است که هدف از این نوشته ها، توهین به ساحت بزرگان ادب معاصر نبوده و نخواهد
بود، چرا که نگارنده بیش از هر کسی خود را مدیون تفکر و اندیشه ی این بزرگان می
داند و ریزه خوار سفره ی کرم آن ها می شمرد.
جریان شناسی شعر معاصر
بدان ای پسر! که شعر روزگار ما را به عدد
انفس خلایق، جریان و نیمچه جریان است؛ اما من پس از تأمل در دواوین لاغر و نزار
این روزگار پُر ادبار، چندین جریان را فربه تر و پر طرفدارتر از سایرین دیدم و بر
آنم که در هر فصلی یکی از این جریان ها را بررسی کنم و تو را از چند و چون آن آگاه
گردانم، پس گوش هوش با من دار!
شعر آهیانه
آهیانه بر وزن ماهیانه، واژه ای است مرکب از
دو جزء «آه» و «آنه». آه اسم صوتی است که در حین درد و حسرت بر زبان جاری می شود و
«آنه» پسوند نسبتی است که از قسمت دوم واژه ی «عاشقانه» بر جای مانده است. شعر
آهیانه چنان که از نام آن پیداست، شعری است عاشقانه و توأم با آه های دلخراش و
مرنو مرنوهای دردناک یک شاعر که عاشق شده است. سردمدار و بنیانگذار این گونه شعر
را «شاپور گوشه گیر» معروف به «شاپور مریض» می دانند. از قرار معلوم شاپور پسر
چهارده پانزده ساله ای بوده که عاشق دختر همکلاسی اش با نام «گل خاتون» شده است؛
اما اختلافات طبقاتی و فرهنگی مانع از رسیدن این دو عاشق و معشوق به هم می شود؛ به
همین خاطر معشوقِ شاپور یعنی گل خاتون شبی به کوچه ی عاشق می رود، زنگ در خانه ی آنها را می زند
و پیت نفتی را که در دست دارد، همان جا در وسط کوچه، روی خودش می ریزد و خودش را آتش
می زند. شاپور وقتی در را باز می کند، گل خاتون را در هاله ای از آتش می بیند، به
همین خاطر او را توی جوی فاضلابی که از کنار خانه شان می گذرد هُل می دهد و بعد از
تلاش های فراوان و لگد کردن گل خاتون در لای و لجن، موفق می شود آتش را خاموش کند؛
اما دیری نمی گذرد که متوجه می شود کار از کار گذشته و گل خاتون جان به جان آفرین
تسلیم کرده است. بعد از انتقال گل خاتون به بیمارستان و تشخیص مقامات پزشکی، معلوم
می شود که دلیل مرگ نابهنگام و ناجوانمردانه ی گل خاتون آتش نبوده؛ بلکه او بر اثر
ضربات متوالی و پی در پیِ لگدهای شاپور فوت شده است. شاپور پس از این حادثه چند سالی به زندان
می افتد و بعدها تبرئه می گردد؛ اما به دلیل احساس گناهی که همیشه با او همراه
است، منزوی و گوشه گیر می شود و به شعر روی می آورد و جریان شعر آهیانه را بنیان
می نهد و بعد از او رهروان سینه سوخته ی فراوانی راه او را ادامه می دهند. این
تاریخچه ای بود از شکل گیری این جریان؛ اکنون به بررسی برخی مختصه های سبکی این
جریان می پردازم تا با کیفیت شعر در این جریان بیشتر آشنا شوی.
- یکی از ویژگی های سبکی شعر آهیانه بسامد
فراوان «آه» در این گونه اشعار است. شاعر در این اشعار که عمدتاً عاشقی شکست
خورده، مریض و ناخوش احوال است، از این واژه برای تخلیه ی هیجانات و تأثرات خود
استفاده می کند. به این بیت که از یکی از غزل های «شاپور مریض» انتخاب شده، دقت
کن.
آهی بزن که راهی بر آه آن توان زد
آهی بکش که با آن آهی گران توان زد
یا به نمونه ای از شعر منثور این جریان که
از دیوان «ممد دلگیر» انتخاب شده، دقت کن.
«آه ای محبوب من!
وقتی که آه می کشی
شبیه دایناسوری هستی
که می خواهد تمام جهان را در آتش آه خود
به گند بکشد».
- از دیگر ویژگی های شعر آهیانه این است که
معشوق در آنها موجودی زمینی و از جنس مؤنث است. این دختر اغلب همکلاسی یا همسایه ی
دیوار به دیوار شاعر است و گاهی هم به ندرت با شاعر نسبت خویشاوندی دارد مثلاً دختر
دایی، دختر عمو، دختر عمه و یا دختر خاله ی اوست. شاعر در اغلب این شعرها، اسم
معشوق را به صورت مخفّف و در عین حال با ایهامی بسیار تابلو! در شعرش می گنجاند.
برای نمونه می توان به اسم معاشیقی که در اشعار این شاعران آمده است به کتی
(کتایون)، دنی (دنیا)، شری (شراره)، سونی (سونیا) و ... اشاره کرد. به دو بیت از «مراد
غصه خور» در این زمینه اکتفا می کنم.
شد صرف عمرم در وفا، ای سونی بی خاصیت!
رفتی تو از پیشم چرا؟ ای سونی بی خاصیت!
حالا کجایی گنده بک؟ ای عاشق دوز و کلک!
با کیستی این روزها؟ ای سونی بی
خاصیت!
- از دیگر ویژگی های شعر آهیانه پرخاش به
معشوق است. در این دسته اشعار، شاعر بسیار از معشوق دلگیر است و او را به باد فحش
و ناسزا می گیرد. برای نمونه دو بیت را که از دیوان «حسن بددهن» انتخاب شده و فحش
و ناسزای آن از رکاکات و آبداری کمتری برخوردار است، در این جا نقل می کنم و تو را
برای مطالعه ی بیشتر و حظ وافرتر به دیوان شاعران این سبک ارجاع می دهم.
آمدم سر تا قدم در بند سودا، سگ پدر!
طوق در گردن زدم، زنجیر در پا، سگ پدر!
داشتم من ز آتش امید در دل شعله ها
آمدم دل گرم از سوز تمنا، سگ پدر!
- ویژگی قابل ذکر دیگر این اشعار، اشاره ی
مکرر به سیگار، تریاک، شیشه، بنگ، وودکا، عرق سگی و دیگر مواد افیونی و الکلی است.
شاعران این جریان اغلب در سردابه های الکل و افیون به سرایش شعر می پردازند و به
همین خاطر از شعرشان بوی افیون و الکل به مشام می رسد. این حقیر در لای نسخه ی خطی
ای که از دیوان «محمود بنگی» به دستم رسیده بود، به اندازه ی یک نخود تریاک رؤیت کردم،
اما می خواهم این مسأله بین خودمان بماند! به بیتی که از آغاز همان دیوان برای تو انتخاب
کرده ام و با آن خاطره ها دارم! دقت کن.
الا یا ایها الساقی! کمی تریاک می خواهم
کمی تریاک، اَز آن ساقی چالاک می خواهم
این بود خلاصه ای در شعر آهیانه؛ امید
که خدای توفیق یار کند که این بنده ی حقیر فقیر سراپا تقصیر بتوانم دیگر جریان های شعر این روزگار نکبت بار را برای تو برشمرم.
تا جریانی دیگر! درورد و صد بدرود!