شعر سست
مدرن
بدان ای
پسر که شعر سست مدرن از گونه های شعری ای است که در چند دهه ی اخیر در مملکت ما
رواج یافته و نامش بر سر زبان ها افتاده است. اصطلاح سست مدرن از برساخته های «ناصر
رنده» از اندیشمندان منوّرالفکر قصبه ی مفت آباد علیا، متخلص به شوریده ی مفت آبادی می باشد. ناصر خود از شاعران
سست مدرن نبوده و نیست؛ اما به دلیل هم زبان بودن و هم شهری بودن با بنیان گذار
این جریان یعنی «رضا قصاب»، با وضع این اصطلاح، سعی در تئوریزه و هموژنیزه کردن
این جریانِ شعری آوانگارد داشته است. رضا قصاب کیست؟ رضا قصاب چنان که از نامش
پیداست باید قصاب باشد، اما نه! او یک کفترباز بوده و برای ساختارشکنی این لقب را
برای خود انتخاب کرده است. طبق شنوده های من از ناصر رنده، رضا از کودکی علاقه ی
فراوانی به «اتل متل توتوله» داشته، او این ترانه را به دو زبان ترکی و فارسی حفظ
بوده و هر روز بر روی پشت بام به بهانه ی کفتربازی، برای دختر همسایه شان، «صفورا
چشم سبز»، می خوانده است؛ تا این که یک روز پدر صفورا، از رابطه ی این دو باخبر می
شود و رضا را کتک مفصلی می زند و با لگد از پشت بام به پایین پرت می کند. بعد از
این حادثه رضا فلج می شود و با تمام نوستالوژی هایش به شعر روی می آورد و سعی می
کند با استفاده از ساختار آوایی و موسیقایی ترانه ی زیبای اتل متل توتوله به
ساختارشکنی در موسیقی شعر فارسی بپردازد و دهن تمام ساختارشکنان قبل و بعد از خودش
را آسفالت کند. او با کتابی که سال ها بعد در ایام پیری و فرتوتی خود با عنوان «خطاب
به خرمگس ها» منتشر کرد، منجر به دو لَت شدن ادبیات ایران شد، به گونه ای که شعر
فارسی پس از انتشار این مجموعه، به شعر فارسی قبل از رضا قصاب و شعر فارسی بعد از
رضا قصاب تقسیم شد. تلاش های او در این زمینه به شکل گیری شعری منجر شد که پیروان
فراوانی برای خود دست و پا کرد و امروز یکی از مسلط ترین جریان های شعری این
مرز پر گهر است. در اینجا تعدادی از مختصه های سبکی شعر سست مدرن را برای تو برمی
شمرم.
- یکی از
اصلی ترین ویژگی های این جریان این است که اغلب شاعران آن به هر صورتی که شده می
خواهند خودشان را به آن بچسبانند، البته نوع و حالت این چسباندن ها مختلف و متنوع
است. مثلاً بعد از شکل گیری این جریان، رضا قصاب خود را پدر این جریان معرفی کرد،
اما هنوز چند صباحی نگذشته بود که فردی به نام «علی داد چاه کن» در جنوب ظهور کرد
و مدعی شد که پدر واقعی این جریان اوست نه رضا قصاب. این مسأله منجر به درگیری
هایی بین این دو تن شد و در نهایت متفق القول شدند که رضا پدر باشد و علی داد عمو.
پس از این ماجرا افراد فراوانی به مثابه پیامبران دروغین در این عرصه وارد شدند و
خود را عمه، خاله، دایی، دختر عمو، دختر دایی، پسر عمو، پسر دایی و غیره ی این
جریان شعری معرفی کردند. نکته ی جالب توجه در این جریان این است که به علت آزادی
هایی که برای سران خود از لحاظ جنسی در نظر می گیرد، افراد می توانند فارغ از
جنسیت خود، خود را به این جریان بچسبانند. مثلاً همین اواخر بود که «دکتر بامشاد»
مدعی شد که مادر این جریان است، انتشار این خبر موجب جبهه گیری اغلب شاعران سست
مدرن به این ادعا شد، اما دکتر بامشاد در مصاحبه ای رسمی اذعان داشت که به علت
نبود جا و گرفتن تمام مناسبات فامیلی در رابطه با این جریان، او با چند وام که از
مؤسسه ی قرض الحسنه ی مهر میهن گرفته، به ایالت سانچسکوفرانکو رفته و تغییر جنسیت
داده است، تا توان چسبیدن به این جریان را در خود ایجاد کند.
- ویژگی
دیگر این جریان این است که شاعر می تواند هر گونه که دلش بخواهد شعر بگوید، شاعر
در این جریان ملزم نیست که مطابق جامعه اش پیش برود، او یک انسان پیش رو و پرریخته، - ببخشید فرهیخته- است که حداقل پانصد
سال از جامعه ی خود جلوتر حرکت می کند و همه چیز را می فهمد و همه چیز را می داند،
در مقابل، دیگران عقب افتاده، کودن، احمق، گاو، گوساله و از این قبیل جانداران و
جانوران محسوب می شوند. با این نگرش مطمئناً شعر او شعری است پیش رو و غیر قابل
فهم، او برای پنج شش نسل بعد شعر می گوید و لزومی ندارند که مردم روزگارش که بر
اثر نافهمی شعر او را خزعبلات و چرت و پرت می شمارند بفهمند. نمونه ی یک غزل سست
مدرن از دکتر بامشاد را در زیر می آورم تا پیشرو بودن این جریان برای تو هم معلوم شود
و بفهمی که تو هم نفهمی.
درختِ توی
اتاقش شکسته می خندد
و مرد
پنجره اش را نبسته می خندد
دو شیشه
الکلِ از مش غلام دزدیده
به شاعری
که دوجنسی نشسته می خندد
شروع می
شود از انتهای بستنی اش
دراز می
کشد و خسته خسته می خندد ...
این غزل
نزدیک به دویست بیت دارد و البته ردیف آن "می شاشد" است، که من به علت
محظورات اجتماعی- سیاسی نتوانستم آن را ذکر کنم. بنده این غزل را نزدیک به دویست
بار خوانده ام و هنوز هم نفهمیده ام که هدف شاعر چه بوده است؟ و البته این از
فواید شعر پیشرو است که همه را معترف به نادانی می کند، حتی کسی چو من را، که سال
ها پیش از مرحوم «بوعلی» گفته ام:
جهل چو
منی گزاف و آسان نبود
در دهر چو
من کسی غزل دان نبود
در دهر چو
من یکی و آن هم جاهل
پس در همه
دهر یک سخندان نبود.
- ویژگی
دیگر این جریان این است که در آن بسامد افعال «کردن»، «دادن»، «خوردن» و ... بسیار
بالاست که نشان از فعل و انفعالات شاعران این جریان دارد. برای مثال به یک بند از مسمط
غرایی از «سیده گیسیا»، شاعر ± ه (شاعر زنی که در عین حال مرد هم می تواند باشد،
شاعر و شاعره، شاعر دو جنسی، به نقل از فرهنگ مصطلحات الشعرای سست مدرن) مطرح این
جریان توجه کن:
دوباره می
کند این دل هوای دیدن تو
دوباره
کرده هوایت تمام بودن من
چرا همیشه
نکردی تو یادی از دل من
چرا نکردی
گریه به روی دامنِ من
چرا نکردی
نامه برای من ایمیل
چرا نکردی
هیهات، چرا نکردی تو!؟
- ویژگی
دیگری که این جریان شعری را از دیگر جریان های شعری معاصر متمایز و برجسته می کند،
حضور صحنه های اروتیک در اشعار شاعران این جریان است که بنده تنها می توانم قسمتی
از مثنوی «کدخدا مردان» معروف به «میشل مارگاریت» صاحب کتاب «معاشقه های زیر زمینی»
را برای تو در اینجا نقل کنم و و تو و تمام دوست داران این حیطه از ادب را به دیوان
های وزین و پربار این شاعران ارجاع دهم:
هوای خانه
گرفته، وَ تخت مدهوش است
وَ دست
های تو سرگرم گردن و گوش است
دراز می
کشی از روزهای رفتن تو
دراز می
کشم از انتهای دامن تو
دراز می
کشی و می کشی دو تا سیگار
دراز می
کشم و می کنم تو را تکرار
دراز می
کشی و دست می کشی رویم
دراز می
کشم از ترس کار بدبویم
دراز می
کشی و ...
- ویژگی
دیگر این جریان شعری که جزء خدمات شایان توجه این جریان به ادبیات فارسی است،
تلاشی است که شاعران این جریان در جهت چند آوایی (Poly Phony) کردن شعر معاصر فارسی از خود نشان داده اند.
شاعران سست مدرن خواهان حضور انواع صداها از صداهای زیر تا صداهای بم، از صدای
مردم سطح پایین جامعه تا صدای مردم سطح بالای جامعه، از صدای هم جنس بازان تا غیر
هم جنس بازان، از صدای کفاشی تا صدای واکسی، از صدای خمیازه تا صدای بوق و از صدای
آروغ گرفته تا –گلاب به روت- صداهایی که در توالت و دستشویی های عمومی بروز و ظهور
می یابند، در عرصه ی شعر می باشند. اینان این مسأله را نشان از دموکرات بودن و
پلورئال بودن خود و شعر خود می دانند. برای مثال به شعر سپیدی که «نیما قلموت» سروده
توجه کن:
«من در عصر
یخبندان با ماموت ها زیسته ام
و اینک در
آغوش تو به عصر یخبندان باز می گردم
ما هر دو
بازمانده از نسلی سوخته و جزغاله ایم
[نمکیه!
نمیکه!
نمکیه!]
تو را در
آغوش می کشم
بی آن که
بدانم تو کیستی؟
[غورررر]
گرسنگی
تنها دلیل با هم بودن ماست
من می
دانم که مادرت
همیشه ما
را به خاطر این هم آغوشی سرزنش خواهد کرد
[آی دختر
بیا این
صبونه تو کوفت کن
من که
بیکار نیستم تا لنگه ی ظهر
پای بساط
صبونه ی توئه ورپریده معطل شم]
ما دو
ماموتیم
بیا به
عصر یخبندان برگردیم.»
این بود
مختصری از ویژگی های سبکی شعر سست مدرن، امید که خدای عمر دراز و توفیق فراوان دهد
تا بتوانم روزی دیگر و روزگاری دیگر جریان دیگری از شعر جریان جریان شده ی معاصر
را بر تو شرح دهم و بازگشایم.
تا جریانی
دیگر، درود و صد بدرود.