برای سایه ام
از دور دیدمش
در امتداد تابش مهتاب
مثل همیشه پریشان و مضطرب
با لحن تلخ و شکسته،
فریاد می زد:
خاتون من کجاست؟
آنگاه زنجره ها هم صدا به او گفتند:
«خاتون شعرهای تو را باد برده است»
اردیبهشت ماه 1389
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۹ ساعت 10:6 توسط محسن احمدوندی
|