ریشه شناسی که در زبان فرانسوی به آن اتیمولوژی (etymologyگفته می شود، واژه ای است یونانی که از راه زبان لاتین به زبان فرانسوی راه یافته است. در یونانی باستان، اتیمولوژی به معنی شناخت اتیمون(Etymon) به معنی «معنی حقیقی واژه» بوده است. این دانش به بررسی و واکاوی تاریخ یک واژه و دگرگونی های آن از لحاظ لفظ و معنی در طول زمان می پردازد. (ابوالقاسمی، 1379: 11) نوشتار حاضر درصدد آن است که به بررسی ریشه شناختی واژه ی آسیا (در معنی بزرگترین قاره ی جهان) بپردازد.

 دهخدا در لغت نامه به استناد سخن ابوریحان بیرونی این واژه را یونانی می داند و در ذیل این واژه چنین می نویسد: «آسیا: (اِخ ) (کلمه ی یونانی . ابوریحان بیرونی ) و آن نام یکی از پنج برّ زمین است و آسیای کبری همانست. و این قطعه از چهار خشکی دیگر زمین بزرگتر باشد».

در فرهنگ اتیمولوژی آنلاین در ذیل واژه ی آسیا (Asia) چنین آمده است.

Asia: from Latin Asia, from Greek Asia, speculated to be from Akkadian asu "to go out, to rise" in reference to the sun, thus "the land of the sunrise".((www.etymonline.com

که ترجمه ی آن چنین است: «آسیا: این واژه از واژه ی لاتینِ آسیا و از واژه ی یونانیِ آسیا گرفته شده است. تصوّر می شوداین واژه، از واژه ی اکدی "آسو" به معنی بیرون آمدن، بالا آمدن، در اشاره به خورشید باشد، بنابراین آسیا به معنی سرزمین طلوع خورشید است».

نکته ی جالب این است که در زبان پهلوی نیز فعلی با عنوانِ"آس" به معنی "آمدن" وجود داشته که در ارتباط با طلوع خورشید به کار می رفته است. فخرالدین اسعد گرگانی در ویس و رامین، درباره ی ریشه شناسی واژه ی خراسان، یا به تعبیر خود او خوراسان چنین می سراید:

زبان پهلوى هر کاو شناسد          خوراسان آن بود کز وى خور آسد

خور آسد پهلوى باشد خور آید          عراق و پارس را خور زو بر آید

خراسان را بود معنى خورآیان          کجا از وى خور آید سوى ایران (فخرالدین اسعد گرگانی، 1314: 171)

چنان که مشاهده می شود گرگانی، خوراسان را سرزمین برآمدن خورشید معنی می کند و در ریشه شناسی آن به فعل آس در زبان پهلوی استناد می ورزد. فعلی که از مصدر آسیدن یا آسیتن بوده است و در زبان دری متروک شده و تنها برخی از مشتقات آن در برخی از واژه ها – و از جمله در همین واژه ی خوراسان- در زبان دری به یادگار مانده است. لازم به ذکر است که فعل آس در منظومه ی درخت آسوریک از کتب پهلوی به کار رفته است:

«harw ke dah drahm ne dared/ fraz o buz ne ased»

هر که ده درم ندارد/فراز ِ بز نیاید. (به سمت بز نیاید).

همچنین این فعل در یکی از منظومه های پهلوی اشکانی ترفانی به این صورت مشاهده می شود:

.asah tu gyan/ud mas ma tirsah/maran kaft ahaz/ud yobahhr abnaft

بیا تو ای دل (گیان، جان) / و دیگر مترس/مرگ سرنگون شد و بیماری گریخت. (ابوالقاسمی: 1378: 98- 97)

از آنجا که نام زبان اَکَدی از شهر اَکَد، یکی از مراکز تمدّن کهن در جنوب میانرودان (بین النهرین)، گرفته شده و این زبان که گاه آن را زبان بابِلی نیز می گویند یک زبان سامی (از خانواده ی بزرگتر زبان های آفریقایی - آسیایی) است که در دوران باستان، در میانرودان، بین آشوریان و بابلیان رایج بوده است و  یکی از گویش های متاخّرِ آن که به گویش «بابلی نو» معروف بوده است در کتیبه ها و نوشته های ایران باستان پرکاربرد بوده است. از جمله دور تا  دور استوانه ی کورش را نوشته هایی به خط اَکَدی (گویش بابلی نو) در بر گرفته است و در کتیبه ی داریوش در بیستون نیز از سه زبان و خطِ پارسی باستان، عیلامی نو و اَکَدی (گویش بابلی نو) استفاده شده است؛ این احتمال می رود که فعل «آسو»ی اکدی از طریق گویش بابلی نو، به فارسی باستان راه یافته باشد؛ سپس با اندکی تغییر به شکل فعل «آس» در فارسی پهلوی رواج یافته باشد. به سخن دیگر می توان گفت، فعلِ «آسو»ی اَکَدی از یک سو به زبان یونانی راه یافته و کلماتی چون آسیا (سرزمین برآمدن خورشید) از آن به یادگار مانده و از سوی دیگر به زبان فارسی و از جمله فارسی پهلوی  و دری نفوذ کرده و واژه ای چون خوراسان (سرزمین برآمدن خورشید) بازمانده ای از این فعل  است.

1) تشکر نوشت: از دوست فرهیخته و دانشورم، جناب آقای خلیل کهریزی که مرا به کاربرد فعل آسیدن در منظومه ی درخت آسوریک راهنمایی کردند، نهایت تشکر را دارم.

منابع

- ابوالقاسمی، محسن (1378)؛ تاریخ مختصر زبان فارسی؛ چاپ دوم؛ تهران: طهوری.

- ابوالقاسمی، محسن (1379)؛ ریشه شناسی (اتیمولوژی)؛ چاپ دوم؛ تهران: ققنوس.

- فخرالدین اسعد گرگانی (1314)؛ ویس و رامین، به تصحیح مجتبی مینوی؛ چاپ اول؛ تهران.

- ماهیار نوابی، یحیی (1346)؛ درخت آسوریک؛ چاپ اول؛ تهران: بنیاد فرهنگ ایران.

www.etymonline.com.