خاطره ها
کافه و بستنی و دود بلند سیگار
گریه و همهمه در تنگِ غروبی غمبار
فال حافظ؛ وَ تو که ناز برایم خواندی
با دلم راه میامد دلت آن روز انگار
شیطنت های تو و کودکی گمشده ام
زیر خرواری از این خاطرهای آوار
من و تو؛ پارک؛ خیابان؛ ماشین
یادت هست ای همه هستیِ این شاعرِ زار
آه! امشب همه ی خاطرها اینجایند
و فقط جای تو خالی است دراین شادی زار
هیجدهم اردیبهشت ماه 1389
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۹ ساعت 10:13 توسط محسن احمدوندی
|