هبوط زمستانی
ای منتهای دلخوشی شوره زارها!
در من نشسته حسرت این نوبهارها
یادآور هبوط زمستانی من است؛
برفی که جای مانده در این کوهسارها
تو روشنای هر چه که تاریک و تیره است
نامت سپیده در شب هول تتارها
بر سینه ات دو کبک دری نغمه گر شده؛
از سرخی لبان تو، طعم انارها
من عاشقم، نشان که به خورشید خیره ام!
تو عاشقی، نشان که شهیدند سارها!
کی میرسی که طاقت من طاق شد عزیز؟
کی می رسد به سر همه ی انتظارها؟
هفتم فروردین ماه 1394
+ نوشته شده در شنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۴ ساعت 9:37 توسط محسن احمدوندی
|