"در کشاکش طوفان،

شب هر چه تیره تر،

خیزابه ها سهمگین ترند؛

ماهیان مرده،

هیچ گاه به عمق دریا پی نمی برند"

این را زنی به من گفت،

که از دریا می آمد؛

و پیرهنی از خزه به تن داشت.

 

"در تلاقی بلندی و برف،

آنان که بردبارترند،

جسورترند؛

قله های مه گرفته،

یادگار سرفرازی عقابانند."

این را زنی به من گفت،

که از خورشید می آمد؛

و ردایی از نور به تن داشت.

 

"ویرانی مرده ریگ آنان است

که دل به بهار نسپرده اند.

شکوفه های سیب،

آغاز عشق را نوید می دهند."

این را زنی به من گفت، 

که از آسمان می آمد،

و شولای باد بر دوشش موج می زد.

ششم فروردین ماه 1394