نام تو
شبیه عشق که با یک سلام می روید
و بین دلهره و ازدحام می روید
غمی گلوی مرا چنگ می زند امشب
و نام خوب کسی در صدام می روید
شانزدهم شهریور ماه ۱۳۸۹
د.د: بر او ببخشایید/بر او که گاه گاه/پیوند دردناک وجودش را/با آب های راکد/و حفره های خالی از یاد می برد/و ابلهانه می پندارد/که حق زیستن دارد.(فروغ فرخزاد)
دوستای عزیز سلام! منو ببخشید که تیره می نویسم٬ به خدا دست خودم نیست٬ آخه شعر از اعماق ناخودآگاه آدم بلند میشه و بدون اینکه تو رنگش بزنی با رنگ خودش جلوه می کنه٬ من مقصر نیستم٬ به قول آن همدرد آمریکایی ام: «تمام آنچه زندگی به من ارزانی داشت همین بود و بس٬ خودم هم هیچ تلاشی نکردم که چیز بیشتری از او بستانم.»(مارکز - خاطره روسپیان غمگین من)
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۹ ساعت 23:2 توسط محسن احمدوندی
|