جذام
سکانس اول
تمامِ عکسِ تو را چوبِ قاب خواهد خورد
و حجمِ بغضِ مرا شعرِ ناب خواهد خورد
تو محو می شوی و من به اوج خواهم رفت
و لاشه ی منِ خوشبخت را عقاب خواهد خورد
تو دور می شوی از من در این بیابان ها
و حسِ تشنگی ام را سراب خواهد خورد
درخت می شوی و غرق در تلاطمِ نور
و سایه سارِ تو را آفتاب خواهد خورد
قطار می رود و گنگ می شوی در من
و گیسوان تو در باد، تاب خواهد خورد
تو کوچ می کنی از کوچه هایِ کودکی ام
و ردپایِ تو را ماهتاب خواهد خورد
سکانس دوم
و فکر می کنم اینک به مرگ در مرداب
و عقربه که مرا با شتاب خواهد خورد
و شاعری که به تسکینِ دردهای خودش
نشسته است و پیاپی شراب خواهد خورد
اگر قلم ننویسد، سفید می مانم
و دست هایِ مرا اضطراب خواهد خورد
ششم آذر ماه ۱۳۸۹