پرنده ای شبیه خودِ من
شبی که باد می وزد و چراغ می میرد
و شاعرانه ترین اتفاق می میرد
یبا و خوب نگاه کن، درست مثل من است
پرنده ای که در این کوچه باغ می میرد
بیست و یکم آذر ماه 1389
زخمه های ناجور
خنده بود و شوق بود و شعر بود و شور بود
خنده مرد و شوق رفت و شعر ماند و شور نیست
دست هایم خالی و ساز غزل از کوک رفت
جای من باش و بگو این زخمه ها ناجور نیست؟
خرداد ماه 1388
+ نوشته شده در دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۹ ساعت 14:9 توسط محسن احمدوندی
|