قسم به روسریِ سبزرنگِ گلدارت

قسم به معجزه ­ی گونه­ های تبدارت

قسم به کافه، همان پاتوق همیشگی­ ات

قسم به چشم تو، این چشمه­ ی شَرَربارت

قسم به قهوه­ ی تلخی که زل زدی در آن

قسم به خوانش من، از متون افکارت

قسم به صحبت ما و عبور موسیقی

قسم به دست تو و سیم ­های گیتارت

قسم به شرم من از دیدن تمام تَنَت

قسم به من، به همین شاعر خودآزارت

قسم به لحظه­ ی رفتن که رفتی از پیشم

قسم به لحن قشنگ «خدانگهدار»ت

قسم به تو؛ به خدا؛ نه! به عشق پاکی که

نشسته در دل من، با مرور دیدارت

قسم بخور که برای همیشه خواهی ماند

قسم به روسری سبزرنگ گلدارت

شانزدهم اردیبهشت ماه 1390