رویش غزل
بر لبم باز نگاه تو غزل می کارد
شب شعر من و دل، حیف تو را کم دارد
نام زیبای تو را بردم و شب شیرین شد
این حوالی دو سه شب هست عسل می بارد
آنقَدَر بی تب و تابم که تنم می سوزد
وآنقدر بی سر و سامان که سرم می خارد
به تو دل دادم و یکباره دل از من بردی
کاش یک بار دلت، دل به دلم بسپارد
دست در دست منِ خسته نهی و از سر شوق
دست زیبای تو دستان مرا بفشارد
شاعرم کردی و این شعر هم ارزانی تو
بر لبم باز نگاه تو غزل می کارد
دی ماه 1388
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۹ ساعت 9:52 توسط محسن احمدوندی
|