یک روز در حوالی دریا به من رسید

یک زن، که دل شکسته و تنها به من رسید

این صخره یادگاری از آن روز رفته است

یادم نرفته است، همین جا به من رسید

ساعت حدود یازده و نیم ِ دوشنبه بود

با یک بلوز مشکی زیبا به من رسید

س ِس ِ سلام... جواب سلام او

در انعکاس ِ سبز ِ صداها به من رسید

وقتی به من رسید، سراپا غزل شدم

انگار که تمامی دنیا به من رسید

او زن نبود، نیمه ی پنهان ماه بود

در حالتی شبیه ِ به رؤیا به من رسید
.
.
.

شب بود و صخره ای که فرو رفته زیر آب

او رفته بود و دامن دریا به من رسید

تیرماه 1390