دیدار در حوالی دریا
یک روز در حوالی دریا به من رسید
یک زن، که دل شکسته و تنها به من رسید
این صخره یادگاری از آن روز رفته است
یادم نرفته است، همین جا به من رسید
ساعت حدود یازده و نیم ِ دوشنبه بود
با یک بلوز مشکی زیبا به من رسید
س ِس ِ سلام... جواب سلام او
در انعکاس ِ سبز ِ صداها به من رسید
وقتی به من رسید، سراپا غزل شدم
انگار که تمامی دنیا به من رسید
او زن نبود، نیمه ی پنهان ماه بود
در حالتی شبیه ِ به رؤیا به من رسید
.
.
.
شب بود و صخره ای که فرو رفته زیر آب
او رفته بود و دامن دریا به من رسید
تیرماه 1390
+ نوشته شده در شنبه ۱ مرداد ۱۳۹۰ ساعت 15:48 توسط محسن احمدوندی
|